زبان های هند و اروپایی

زبان های هند و اروپایی

دیدگاه دیدگاه‌ها خاموش
نوشته شده توسط admin, ۷ مرداد ۱۳۸۸

هند و اروپاییان

 معرفی

آریاییان، که ما آنها را هند و اروپایی می نامیم، مردمانی بودند که نزدیک به ۵۰۰۰ سال پیش، با یکدیگر می زیستند و دارای زبان و فرهنگ مشترک بودند (برخی این تاریخ را عقب تر هم برده اند). واژه ی آریا یعنی «شریف» یا «از خانواده محترم». آنچه در پی می آید گمان هایی است که دانشمندان درباره آریاییان مطرح کرده اند:

  • نظام خویشاوندی برپایه نسبت مردان وجود داشت.
  • رییس خدایان ایشان، «دیو پیتار» (پدر آسمان) نام داشت. یادمان باشد که دیو در بسیاری از فرهنگ های آریایی، معنایی مقدس دارد و گاه بعنوان یکی از خدایان از آن یاد می شود. در ایران، زرتشت «اهوامزدا» را خدای یکتا نامید و سایر خدایان (از جمله دیو) معنای خود را از دست دادند. امروزه در زبان فارسی دیو بمعنای هیولا بکار می رود.
  • شعر و موسیقی در میان این قوم رواج داشت.
  • در محل زندگی ایشان برف می بارید.
  • آریاییان، کوچ نشین و دامپرور بودند. (زرتشت مردم را به کشاورزی و باغداری تشویق می کرد که این بدعتی در نحوه زندگی آریاییان بشمار می رفت)
  • آنها با چرخ آشنایی داشتند و از آن استفاده می کردند. هرچند ابزارهایی چون ارابه هنوز وجود نداشت.

در مورد زیستگاه این قوم ۲ نظر وجود دارد:

  1. آریاییان در جایی بالای دریای سیاه، یا میان منطقه شمالی دریای سیاه و دریای خزر می زیستند. (یعنی زیستگاه اصلی ایشان در حوزه امروزی اروپا بوده است)

nazare1

  1. آریاییان در جایی می زیستند که امروزه کشورهای آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، و استان آذربایجان ایران را دربر می گیرد. (یعنی آریاییان از آسیا به اروپا کوچ کرده اند)

Indo European 

نظریه دوم، با توجه به شواهد زیر، به نظر من منطقی تر و علمی تر است:

  1. «سانسکریت» و «اوستایی»، کهن ترین زبان هایی از خانواده زبان های هند و اروپایی هستند که اثری از آنها تا به امروز باقی است. همچنین واژه نامه های انگلیسی معتبر، ریشه واژه Aryan را به زبان اوستایی، و کهن تر از آن به سانسکریت ارتباط می دهند.
  2.  در بسیاری از متن های اوستایی، به سرزمین مادری آریاییان به نام «ایریان وئجه» اشاره شده است. می توان حدس زد که آریاییان، نزدیک ترین سرزمین به سرزمین مادری شان را نیز به همین نام «ایران» نامگذاری کرده باشند.

 

زیرخانواده ها: هند و ایرانی

«هند و ایرانی»، گروهی از زبان های همخانواده است که حدود یک میلیارد نفر از شرق ترکیه تا بنگلادش بدان سخن می گویند. زبان های هند و ایرانی شاخه ای از خانواده زبان های هند و اروپایی است. این شاخه را معمولا به دو زیر مجموعه تقسیم می کنند:

  1. زبان های هندی: سانسکریت (زبان باستانی هند)، Prakrits (زبان های قرون وسطی)، هندی، اردو، بنگالی، گجراتی، نپالی، و سینهالی(زبان سریلانکا).
  2. زبان های ایرانی: اوستایی، پارسی باستان (هخامنشی)، پهلوی (اشکانی، ساسانی)، پارسی (دری، تاجیکی، و فارسی)، کردی، بلوچی، پشتو، اوستی (Ossetic، زبان مردم اوستیا در قفقاز).

برای دیدن واژگان و خط پارسی باستان (هخامنشی) پیوند زیر را انتخاب کنید:

 واژه نامه پارسه – فارسی

برای آشنایی با زبان پهلوی، پیوند زیر را انتخاب کنید:

 از پهلوی تا فارسی

 

زیرخانواده ها: ژرمانی

زیرخانواده ای از خانواده زبان های هند و اروپایی. نزدیک به ۵۰۰ میلیون نفر به یکی از زبان های  این زیرخانواده سخن می گویند. گرچه این زبان بصورت واژگان و اسم هایی پراکنده در متن های نویسندگان لاتین قرن اول پیش از میلاد دیده می شود، تا ۲۰۰ سال پس از میلاد، متن کاملی از زبان ژرمانیک نوشته نشده یا دست کم باقی نمانده است.Germanic Languages

تصویر روبرو، محدوده جغرافیایی  زبانهای ژرمانیک را بصورت رنگی نشان می دهد. مردم مناطق خاکستری، به زبان های دیگر سخن می گویند.

زبان های ژرمانی را به سه زیر مجموعه تقسیم می کنند:

  1. ژرمانی خاوری (منسوخ): گوتیک (Gothic) و چند زبان منسوخ شده دیگر.
  2. ژرمانی شمالی یا اسکاندیناوی: ایسلندی، نروژی، و فارویی (Faroese) در گروه غرب؛ و دانمارکی و سوئدی در گروه شرق.
  3. ژرمانی باختری: انگلیسی، هلندی، و آلمانی + زبان های نو و دگرگون شده مانند Yiddish و Afrikaans.

دو قانون معروف در زمینه تغییرهای آوایی ایجاد شده در زبان های ژرمانی، نسبت به زبان هندواروپایی مادر، وجود دارد که در پی آمده است:

۱)     قانون گریم (Grimm’s Law)

این قانون که در واقع، الگوی تغییر آواها در دو دوره زمانی است و به ترتیب، «تغییر همخوان های ژرمانی» و «تغییر همخوان های آلمانی بالا» نام دارد، توسط «یاکوب گریم» (زبانشناس آلمانی) کشف شده است. دوره نخست، از ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد تا ۲۰۰ سال پس از میلاد بوده و دوره دوم، که تنها در زبان آلمانی بالا رخ داده، بین سالهای ۵۰۰ تا ۷۰۰ میلادی بوده است.

برابر قانون گریم، آواهای بی واکِ p و t و k، تبدیل به f و th و h در زبان انگلیسی، و f و d و h در زبان آلمانی بالا (دوره کهن) تبدیل شده است. برای نمونه، واژه pater در زبان لاتین را در نظر بگیرید که تبدیل به father در زبان انگلیسی و fader در زبان آلمانی بالا (دوره کهن) شده است. بعلاوه، آواهای بی واکِ b و d و g، تبدیل به p و t و k در زبان انگلیسی، و p و t و kh در زبان آلمانی بالا (دوره کهن) شده است.

۲)     قانون ورنر (Verner’s Law)

این قانون که در واقع تکمیل کننده قانون گریم است، در سال ۱۸۷۵  توسط کارل آدولف ورنر (زبانشناس اتریشی) کشف شد. برپایه گفته های ورنر، سخن گریم زمانی درست است که فشار (تکیه) در واژه هند و اروپایی مادر، بر روی ریشه (rout) باشد. در غیر این صورت، p و t و k، تبدیل به b و d و g در زبان ژرمانی می شود.

برای دیدن تاریخچه زبان انگلیسی پیوند زیر را انتخاب کنید:

 تاریخچه زبان انگلیسی

برای دیدن تاریخچه زبان آلمانی، پیوند زیر را انتخاب کنید:

 تاریخچه زبان آلمانی

 

زیرخانواده ها: رومانس (Romance)

بیش از ۴۰۰ میلیون نفر به یکی از زبان های این زیرخانواده سخن می گویند. این زبان ها که با زبان باستانی لاتین هم ریشه اند عبارتند از:

  1. جزیره ای: شامل زبان ساردینی که بیشتر در جزیره Sardinia استفاده می شود.
  2. بالکان: شامل زبان رومانی و زبان منسوخ شده Dalmatian.
  3. اروپای غربی: شامل ایتالیایی، اسپانیایی، فرانسوی، Provencal (در جنوب فرانسه)، کاتالان (در کاتالان و والنسیا در اسپانیا، و نیز زبان ملی آندورا) و چند زبان خرد که بنام Rhaeto-Romantic شناخته می شوند.

زبانشناسان، جدایی زبان های این شاخه از زبان لاتین را میان قرن های پنج تا نه میلادی برآورد می کنند. پرسشی که برای بسیاری از دانشجویان رشته ی زبانشناسی بوجود می آید، این است که چرا با وجود هم ریشه بودن این زبان ها،  تفاوت بسیاری میان زبان های رومانس و آنچه که از متن های مربوط به سزار و فرمانروایان رومی باقی مانده، مشاهده می شود؟ پاسخ این است که زبان نوشتاری لاتین در قرن نخست پیش از میلاد، گونه ای کهن و بسیار متفاوت از آن چیزی بود که مردم در کوچه و خیابان بدان سخن می گفتند. برای نمونه، در لاتین نوشتاریِ آن روز، واژهos  برای دهان بکار رفته است؛ در حالیکه این واژه در زبان گفتاری، bucca بوده و امروزه نیز در زبان های رومانس بصورت boca، bouche، و … بکار می رود.

در زیر به تغییرهای ایجاد شده در زبان های رومانس نسبت به زبان مادر لاتین اشاره شده است:

۱)   ساده تر شدن دستور زبان: زبان لاتین، همچون دیگر زبان های کهن هند و اروپایی، دستوری پیچیده داشت. برای نمونه، de در زبان لاتین بارها در جایگاه وجه ملکی بکار رفته است؛ حال آنکه امروزه این ویژگیِ de از میان رفته و مثلا در فرانسوی بعنوان حرف اضافه و به معنای از، در، با ، برای و…  بکار می رود:

در روزگارِ ما                de nos jours

یک لیتر از شراب       un litre de vin

با… زدن       frapper de…

۲)   حذف جنس خنثی: پیرو ساده تر شدنِ دستور، جنس خنثی نیز از همه زبان های رومانس، به استثنای رومانیایی، حذف شد و بیشتر اسم های خنثی، تبدیل به اسم مذکر شدند.

۳)   تغییرهای آوایی: برای نمونه، مردم باسک در اسپانیا از آوای /h/ بجای /f/ استفاده نمودند و قبیله های ساکن در سرزمین گل ها (فرانسه)، چون نمی توانستند /r/ را تلفظ کنند، بجای آن از آوای /غ/ استفاده کردند.

۴)   وامگیری واژگان : گرچه وامگیری واژگان، فصل مشترک همه زبان ها است، با این وجود در میان زبان های رومانس، زبان رومانیایی با وامگیری تعداد بسیاری واژه از زبان های آلبانیایی، مجاری و اسلاوی شاید مقام نخست را دارا باشد.

برای خواندن تاریخچه زبان فرانسوی، پیوند زیر را انتخاب کند:

تاریخچه زبان فرانسوی

  

زیرخانواده ها: سلتیک 

این گروه از خانواده ی زبان های هند و اروپایی، از نظر تاریخی و جغرافیایی، به دو بخش قاره ای و جزیره ای تقسیم می شود. بخش نخست (قاره ای) اکنون منسوخ شده، اما بخش جزیره ای کمابیش بکار رفته و زیرگروه های زیر را دربر می گیرد:

۱)  بریتونی (Brythonic): شامل زبان های برِتون(Breton)، کرنی (Cornish)، ولزی (Welsh).

2)  گایلیک (Gaelic): شامل زبان های ایرلندی، گایلیک اسکاتلند یا اِرس (Erse)، و مانکس (Manx).

تا قرن پنجم میلادی از زبان های سلتیک، بویژه زبان گایلیک، در سراسر اروپای غربی استفاده می شده است. اما امروزه دانش ما درباره ی این زبان ها محدود به آن چیزی است که در جزیره ی بریتانیا و ایرلند باقی مانده است.

بطور کلی، زبان های سلتیک آوای /p/ موجود در زبان هند و اروپایی را حذف کرده است. برای نمونه، porcus که در زبان لاتین یعنی خوک، و بشکلهای porc, pork,… وارد زبان های اروپایی شده، در زبان های سلتیک بشکل orc درآمده است.

دو جنس (مونث و مذکر) در زبان های سلتیک وجود دارد و صفت معمولا پس از اسم می آید. در این زبان ها (همانند برخی دیگر از زبان های هند و اروپایی) از اسم فعل (verbal noun) بجای صفت فاعلی (present participle) استفاده می شود. جمله ها همیشه با فعل آغاز می شوند و کارگزار در جمله با استفاده از مجهول غیرشخصی (impersonal passive) بیان می شود. برای شناختن کارگزار، به بخش معناشناسی در همین وبگاه مراجعه کنید.

همه زبان های سلتیک، امروزه برای نوشتن از الفبای لاتین استفاده می کنند.

 

زیرخانواده ها: اسلاوی

گروه زبان های اسلاوی، بسیار شبیه به زبان های بالتیک اند؛ به همین دلیل، برخی زبانشناسان این دو گروه را در یک زیرمجموعه قرار داده و آنرا «بالتو اسلاوی» می نامند.

در حال حاضر بیش از ۲۵۰ میلیون نفر در اروپای مرکزی، شمال آسیا، و بیشتر بخش های شبه جزیره ی بالکان، به یکی از زبان های اسلاوی سخن می گویند. این گروه به زیرگروه های زیر تقسیم می شود:

۱) اسلاوی خاوری: شامل زبان های ”روسی“، ”اوکراینی“، و ”روسی سفید یا بلاروسی“.

۲)  اسلاوی جنوبی: شامل زبان های ”بلغاری“ و ”مقدونی“ در خاور و ”صرب و کروات“ و ”اسلوونیایی“ در باختر.

۳)  اسلاوی باختری: شامل زبان های ”چک“، ”اسلوواکی“، ”لهستانی“، و…

ضرب المثل روسی: صد روبل نداشته باش، صد دوست داشته باش.

ضرب المثل صربی: جایی که ”ساکنان“ کم ادعا باشند، خانه به اندازه ی کافی بزرگ است.

ضرب المثل لهستانی: یک گنجشک در دست، بهتر از یک کبوتر بر بام است.

ضرب المثل کروات: کسی که زود از خواب بیدار می شود، دوبرابر بخت دارد.

ضرب المثل چک: پیش از جهش (پریدن) نگاه کن.

ضرب المثل بلغاری: کسی که کار نمی کند، نباید بخورد.

 

زیرخانواده ها: ارمنی

پیشتر زبان ارمنی را یکی از زبان های ایرانی می شمردند. اما هم اینک بیشتر زبانشناسان آنرا یک زیرخانواده مستقل می دانند. زبان ارمنی را به دو گویش بزرگ تقسیم می کنند:

  1. ارمنی خاوری: در ارمنستان و در ایران
  2. ارمنی باختری: اقلیت ارمنی در ترکیه، کشورهای غربی و نیز کشورهای عرب خاورمیانه

این انشعاب گویش ها (خاوری و باختری) در زمان اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۲۰ تا ۱۹۹۱) اتفاق افتاد که ارتباط میان غرب و ارمنستان قطع شد.

 

زیرخانواده ها: بالتیک

شامل زبان های لتونیایی (Latvian)، لیتوانیایی (Lithuanian)، و زبان پروسی قدیم که در قرن ۱۷ میلادی منسوخ شد.

 

زیرخانواده ها: یونانی

زیرخانواده ها: آلبانیایی



زبان های آفریقایی

زبان های آفریقایی

دیدگاه دیدگاه‌ها خاموش
نوشته شده توسط admin, ۵ مرداد ۱۳۸۸

زبان های آفریقایی،

حدود ۲۰۰۰ زبان در این  گروه  بزرگ  جای  می گیرند و بدین ترتیب، قاره آفریقا دارای بیشترین تنوع زبانی در میان همه قاره ها است. البته،  از میان زبان های آفریقایی، تنها ۵۰ زبان وجود دارد که بیش از پانصد هزار نفر بدان سخن می گویند و بقیه زبان ها، تنها در میان یک قبیله یا در یک منطقه کوچک  رایج است. یکی از کم گویش ترین زبان ها، Hadza است که حدود ۲۰۰ نفر در کشور تانزانیا از آن استفاده می کنند.

بدون در نظر گرفتن زبان عربی، زبان های سوواحیلی (Swahili) با ۵۰ میلیون نفر و هوسایی (Hausa) با ۲۵ میلیون نفر، رایج ترین زبان های آفریقایی به شمار می روند.

ژورف گرینبرگ، زبان شناس آمریکایی، در سال ۱۹۶۳ برای اولین بار، دسته بندی جامعی از خانواده های زبان های آفریقایی ارایه داد:

۱)     خانواده زبان های نیجر- کنگو

۲)     خانواده زبان های آفریقاسیایی

۳)     خانواده زبان های نیل و صحرایی

۴)     خانواده زبان های خویسان

 

خانواده زبان های نیجر- کنگو

این  گروه،  بزرگترین  خانواده  زبان های آفریقایی به شمار می رود. بیش از ۴۰۰ میلیون نفر در آفریقا به زبان های نیجر- کنگو سخن می گویند.

زبان مادر نیجر- کنگو، ۵۰۰۰ هزار سال پیش وجود داشته و پس از آن، به تدریج به هفت زیر گروه تقسیم شده است. این هفت زیر گروه را ما امروزه  به نام های بنو- کنگو، آتلانتیک غربی، مانده، ولتایی، کوا، آداماوا و کُردوفانی می شناسیم.

زبان بنو- کنگو، مهمترین زیر گروه خانواده زبان های نیجر- کنگواست. بیش از نود میلیون نفر،  به  یکی  از شاخه های  این  زیر گروه،  به نام «بانتو»، سخن می گویند. زبان های «زولو» ، «سوواحیلی» و «کیکنگو» جزو شاخه بانتوهستند.

همه زبان های خانواده نیجر- کنگو، به استثنای سوواحیلی و فولفولده، آهنگین (یا بقول زبان شناسان Tonal یا نواختی) است. بدین معنی که با تغییر آهنگ بیان، معنی واژه تغییر می کند. برای نمونه، در زبان Yoruba،  واژه «بی»، اگر با آهنگ متوسط  خوانده شود، یعنی زایاندن بچه (قابلگی) و اگر با آهنگ آرام خوانده شود، یعنی بالا آوردن (استفراق کردن) و اگر با آهنگ بالا خوانده شود، یعنی پرسیدن!  در زبان بامبارا، واژه «با» را اگر با آهنگ بالا بخوانیم، یعنی “رودخانه” و اگر با آهنگ پایین بخوانیم، یعنی “بز”!

در زبان های زیرگروه بنو- کنگو، پیشوندها و پسوندها نقش مهمی ایفا می کنند. چنانکه پیشوند های فعل، نشاندهنده «چه کسی»، «چه هنگام» و «چه چیزی» هستند و پسوندها، بیشتر نقش دستوری دارند (مثلا صیغه مجهول می سازند و…). برای نمونه، در زبان سوواحیلی، جمله «او دارد برای من غذا می پزد» را با یک کلمه، می توان گفت : «آنانیپیکیا»!!

همچنین، مفرد یا جمع بودن اسم را پیشوند آن معین می کند. برای نمونه، m و wa در زبان سوواحیلی  و نیز umu و aba  در زبان زولو  به ترتیب، نشانه مفرد و جمع هستند. اکنون با در نظر گرفتن ریشه tu (به معنای فرد) می توان حدس زد که در زبان سوواحیلی، mtu یعنی یک نفر و watu یعنی مردم. همچنین در زبان زولو، umutu یعنی یک نفر و abatu یعنی مردم.

بعنوان یک نمونه دیگر، به نقش پیشوند «wa» در این جمله سوواحیلی توجه کنید: watu wazuri wataenda. این جمله یعنی انسان های خوب خواهند رفت.

انسان ها = tu

خوب = zuri

خواهند رفت = ta-enda

در واقع فعل و صفت باید با گروه اسمی که به آن اشاره دارند هماهنگ باشند.

نمونه ای دیگر از هماهنگی همه  اجزای سخن (parts of speech) با اسم در زبان های شاخه بانتو: جمله « این صندلیِ خوب، شکسته است» در زبان سوواحیلی اینگونه بیان می شود: “kiti hiki kizuri kimevunjika”  و جمله «این صندلی های خوب، شکسته اند” اینگونه: “viti hivi vizuri vimevunjika”. 

 نقشه زیر (از ویکیپدیا)، پراکندگی زبان های این خانواده در قاره آفریقا را نشان می دهد:

Niger Congo

چند نکته جالب درباره زبان سوواحیلی

چنانکه پیشتر اشاره شد، زبان سوواحیلی، گسترده ترین زبان اصیل آفریقایی است. به همین دلیل، این زبان را گاهی نماد آفریقا می دانند؛ چنانکه در فیلم کارتونی «شیر شاه»، نام فرزند پادشاه، «سیمبا» بود که در زبان سوواحیلی یعنی «شیر»؛ و یا در آوازی که آن خوک و دوستش همخوانی می کردند، عبارت “هاکونا ماتاتا” وجود داشت که یعنی “عیبی ندارد” یا در اصطلاح: “خیالی نیست”.

جالب است بدانید که بسیاری از واژگان سوواحیلی، ریشه عربی و فارسی دارند. این امر، بواسطه رفت و آمد بازرگانان ایرانی به کشورهای آفریقایی (در زمانهای دور) رخ داده است.

با توجه به توضیحاتی که درباره پیشوندها و پسوندها دادم، مشخص شد که در زبان های زیرگروه  بنو- کنگو، تعداد کلمات یک جمله، بسیار کمتر از واژگان یک جمله در زبان های هند و اروپایی است. اما اگر قرار باشد  یک “عدد”، در جمله بیاید، آنوقت شرایط عوض می شود!  برای نمونه عدد ۳۹ که در زبان های فارسی و انگلیسی، تنها سه بخش دارد، در زبان سواحیلی، هفت بخش است:

Thelathini na tisa

 

ضرب المثل سوواحیلی: عشق کور است!

ضرب المثل زولو: ukuzala ukuzelula amathambo . یعنی ”بچه دار شدن، تقویت استخوان است“ یا ”بچه استخوان را قوی می کند“! این ضرب المثل بر اهمیت بچه ی بیشتر تاکید می کند. زیاد جدی نگیرید!!

ضرب المثل یوروبایی: اگر خبیثان رستگار شوند و پرهیزگاران عذاب کشند، انسان به نیکوکاری بی علاقه می شود.

 

 خانواده زبان های آفریقاسیایی (Afro-Asiatic Family)

حدود ۳۰۰ میلیون نفر در شمال آفریقا، سومالی، اتیوپی، اریتره و پیرامون دریاچه چاد، به این زبان سخن می گویند. این خانواده، به پنج زیرگروه زبان های «چادی»، «سامی»، «بربری» (berber)، «کوشی» (Cushitic) و «مصری» و اوموتی (Omotic)  تقسیم می شود. زبان مادر این خانواده که «سامی کهن» نامیده می شود، حدود ۶۰۰۰ سال پیش، شروع به تقسیم شدن نمود.

خانواده ی زبان های آفریقاسیایی ۲۵۰ زبان را دربر گرفته و به زیر خانواده های زیر تقسیم می شود:

۱)   سامی: عربی، عبری (زبان رسمی اسرائیل)، امحاری (زبان رسمی اتیوپی)، و زبان های باستانی چون آشوری و بابلی، آکدی، آرامی (که حضرت عیسی بدان سخن می گفت)، فینیقیه ای، و…

۲)   مصری: این زبان در حال حاضر وجود ندارد. شاید چون کسانی مثل فردوسی، حافظ، سعدی، و… در مصر وجود نداشتند تا زبان ملت شان را حفظ کنند. آخرین گویش از زبان مصری که قبطی (Coptic) نام داشت در حدود قرن چهاردهم میلادی از میان رفت و اکنون مصریان به زبان عربی که زبانی سامی است سخن می گویند.

۳)   بربری: این زیرخانواده با ۱۱ میلیون گویشگر، زبان توارق (Tuareg یا Tamarshak) و دیگر زبان های شمال و شمال باختری آفریقا را شامل می شود. بیشتر کسانی که به زبان های بربری سخن می گویند، عربی را نیز می دانند و حتی زبان بربری را نیز با خط عربی می نویسند.

۴)   کوشی: زبان اُرومینگا (در کنیا و جنوب اتیوپی) که با خط اتیوپیایی نوشته می شود و زبان سومالی که با البفای لاتین نوشته می شود، جزو این زیرخانواده است.

۵)   چادی: این زیرخانواده با یکصد زبان در آفریقای مرکزی و باختری و رایج است و حدود ۳۰ میلیون نفر بدان سخن می گویند. مهمترین زبان این زیرگروه، ”هوسایی“ است که زبان مادری ساکنان شمال نیجریه و مناطق اطراف آن است. اهمیت این زبان در این است که بسیاری از مردم نواحی مرکزی و باختری آفریقا که به زبان های دیگری سخن می گویند نیز زبان هوسایی را نیز می دانند. زبان هوسایی بطور سنتی با خط عربی نوشته می شد، اما در گذر قرن بیستم این خط به تدریج جای خود را به خط لاتین داد.

۶) اوموتی: زمانی این زیرخانواده که در فلات Omo در اتیوپی استفاده می شود را جزو زبان های کوشی می دانستند.

 

ضرب المثل عربی (این ضرب المثل را عرب ها از پیامبر (ص) دارند، زیاد حیرت زده نشوید!!): خیارکم، خیارکم لنسائهم. یعنی: بهترین های شما کسانی هستند که برای زنان شان بهترین باشند. 

 نقشه زیر (از ویکیپدیا) پراکندگی زبان های آفریقاسیایی را نشان می دهد:

Afro-Asiatic

خانواده زبان های نیل و صحرایی (Nilo-Saharan)

 ۱۸ تا ۳۰ میلیون نفری که به یکی از زبان های این خانواده سخن می گویند، در خاور صحرای بزرگ آفریقا، شمال دره ی نیل، اطراف دریاچه ی ویکتوریا، و جمهوری دموکراتیک کنگو ساکن هستند. زیرخانواده های نیل و صحرا عبارتند از:

      ۱) نیلوتیک (Nilotic): بزرگترین زیرخانواده ی نیل وصحرا است و زبان Luo (درکنیا)، ماسای (در کنیا و تانزانیا)، و نوبیان (در دره ی نیل در بخش هایی از سودان و مصر) را شامل می شود. دیگر زبان های متعلق به این زیرخانواده در چاد، اتیوپی، اوگاندا، جمهوری دموکرات کنگو (زئیر)، و جمهوری آفریقای مرکزی بطور پراکنده استفاده می شوند.

      ۲) سونگهای (Songhai): در کرانه ی رود نیجر در کشورهای مالی و میجر.

      ۳) صحرایی (Saharan): شامل زبان کانوری در نیجریه، تِدا در صحرای مرکزی، و Zaghawa در چاد و سودان.

      ۴) مابان (Maban): در چاد.

      ۵) کُمان (Koman): در بخشی از مناطق مرزی میان اتیوپی و سودان.

      ۶) فور (Fur): در استانِ Darfur در سودان.

زبان های نیل و صحرایی، همچون زبان های نیجر- کنگو، نواختی هستند. در بعضی از زبان های گروه یادشده، هم پیشوند و هم پسوند و در برخی تنها پسوند به فعل افزوده می شود، اما بر عکسِ زبان باتو(در نیجرکنگو)، همخوانی صرفی در اسم وجود ندارد.

 

خانواده زبان های خویسان (Khoisan)

خانواده ی کویسان حداکثر ۳۰ زبان را در بر می گیرد، ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر بدانها سخن می گویند و دو زیرگروه دارد:

۱)   خویسانِ آفریقای جنوبی: شامل زبان های ناما و نارون (Naron) که در صحرای کالاهاری و اطراف آن در آفریقای جنوبی و نیز در نامیبیا و جنوب باختری بوتسووانا بدان ها سخن گفته می شود.

۲)      خویسانِ آفریقای خاوری: شامل Sandawe و Hadza که هر دو در تانزانیا بکار می روند.

زبان های این گروه، ویژگیِ دَمی دارند، یعنی click language هستند. حتی در بعضی از زبان های خویسان، تقریبا همه واژه ها با یک کلیک آغاز می شود. کلیک ها ۲ گونه اند؛ یکی آنهایی که با قرار دادن زبان روی نرم کام (قسمت پسین کام) و مکش هوا ایجاد می شود؛ و دیگری آنهایی که با قرار دادن لب ها روی هم، مکش هوا، و بازکردن ناگهانی لب ها بوجود می آید.

بیشتر زبان های این خانواده، از ساختارِ ”فاعل- گزاره- مفعول“ پیروی می کنند. 

پیدایش زبان

دیدگاه دیدگاه‌ها خاموش
نوشته شده توسط admin, ۵ مرداد ۱۳۸۸

پیدایش زبان

وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ ﴿روم:۲۲﴾

و از نشانه های او، آفرینش آسمانها و زمین و «تفاوت زبان ها» و رنگ و نژادهایتان است. همانا در اینها، نزد دانشمندان نشانه هایی است.

روایت های غیرعلمی

توراتbabylon tower

در کتاب Genesis، کهن ترین فصل از کتاب تورات، می خوانیم که خداوند پس از آفرینش آدم (ع)، کار نامگذاری روی حیوانات و گیاهان را به او سپرد. بنا به باور یهودیان، خداوند به زبان عبری (یهودی) با آدم سخن می گفت و در نتیجه، این نخستین زبان بشر بوده است.

 

در فصل ۱۱ از کتاب Genesis نیز در مورد گوناگونی زبان ها می خوانیم: زمانیکه انسان ها در طمع برای دستیابی به آسمان (که ماوای الهی است)، اقدام به ساخت برج بلند بابل کردند، خداوند برای جلوگیری از این کار، اقدام به گوناگونی زبانها نمود و از آن پس هر انسان به یک زبان سخن گفت و در نتیجه انسان نتوانست به هدف خود دست یابد. 

 

 

هرودوت و فرعون

هرودوت، تاریخ نویس یونانی می گوید: Psamtik، فرعون مصر، دستور داد ۲ کودک توسط کر و لال ها پرورش یابند تا او ببیند که آن دو کودک به چه زبانی سخن خواهند گفت. زمانیکه آن دو کودک نزد وی آورده شدند، یکی از آنها واژه ای شبیه به bekos را به زبان آورد. واژه ی یادشده، در زبان باستانی فریجیه بمعنای «نان» است. فرعون اینگونه نتیجه گرفت که فریجی، نخستین زبان جهان بوده است.

هندوان و برهماknowledge tree

از دیدگاه هندوها، در زمانهای کهن، درخت دانش که ریشه در عمق زمین داشت، آنچنان بلند بود که تقریبا به آسمان (ماوای الهی) نزدیک شده بود. درخت دانش با خود گفت: «من باید سر خود را در آسمان نگاه دارم و شاخه هایم را سراسر زمین بگسترم تا انسان ها زیر سایه ی من جمع شوند. و من آنها را محافظ باشم و نگذارم پراکنده شوند.» اما «بِرَهما» برای تنبیه این خودخواهی، شاخه های درخت را برید و بر زمین انداخت و از آن شاخه ها، درختانِwata  بوجود آمد. این درختان، عامل باورها، زبان ها، و رسم های گوناگون در زمین و پراکندگی انسان ها شدند.

 

روایت کاسک ها

بر اساس یکی از قصه های کهن سرخپوستان «کاسک» (Kaska) در آمریکای شمالی: «…سیاهی بزرگی نزدیک شد و بادهایی شدید وزیدن گرفت و قایق ها را به این سو و آنسو راند. مردم از یکدیگر جدا شدند… مدت ها بعد، پس از سرگردانی و جابجایی بسیار، مردمان به زبان های گوناگون سخن گفتند و دیگر زبان یکدیگر را نفهمیدند.»

 

روایت تیکوناها

بر اساس داستانی قدیمی در میان اهالی تیکونا (Tikuna) در شمال آمازون، همه ی مردم زمانی اعضای یک قبیله بودند و به یک زبان سخن می گفتند، اما حادثه ای سبب جدایی آنان و سخن گفتن به زبان های متفاوت شد. این حادثه در میان تیکوناها، خوردن ۲ تخم «مرغ مگس» بوده است.

 

روایت بومیان آمریکای مرکزی

بومیان آمریکای مرکزی بر این باورند که در زمان های کهن، انسان ها برای محافظت از خود در زمان ویران شدن جهان دوم، اقدام به ساخت برجی مستحکم (Zacualli) نمودند. اما زبان آنها تغییر کرد و دیگر نتوانستند سخن همدیگر را متوجه شوند؛ پس به جاهای متفاوتی در جهان کوچ کردند.

 

روایت های علمی

پیشگفتار

سخن گفتن یا استفاده از زبان گفتاری با حدود یکصد هزار سال قدمت، در پیشینه انسان ها پدیده ای جوان محسوب می شود. چنانکه گفته می شود نیاکان انسان از یک و نیم میلیون سال پیش وجود داشته اند و انسان های امروزی یا Homo Sapiens هم از ۲۵۰ هزار سال پیش روی زمین زیسته اند.

homo-sapien-sapien

همچنین گفته می شود انسان ها ۵۰۰ هزار سال پیش شکار می کرده اند و ابزارهای شکار انسان های کهن با قدمتی ۴۰۰ هزار ساله در Schöningen آلمان کشف شده است. نخستین نشانه های کشف شده از مذهب یا آیین های مذهبی به ۱۶۰ هزار سال پیش در اتیوپی باز می گردد؛ جایی که استخوان جمجمه دو انسان بالغ و یک کودک با نشانه های دست زدن ها و پاک کردن ها و جلادادن های بسیار به همراه آذین و آرایش و علامت هایی به شکل خراش پیدا شده است. آدمیزاد از ۱۰۰ هزار سال پیش ماهیگیری را تجربه کرده و این زمانی است که دانشمندان تصور می کنند استفاده از زبان گفتاری حتمی بوده است. قدیمی ترین ابزارهای کشف شده ماهیگیری که از استخوان ساخته شده بودند بین ۸۰ تا ۹۰ هزار سال پیش توسط انسان های ساکن Katanda در جایی که امروز جمهوری دموکراتیک کنگو است استفاده می شد. قدیمی ترین نیزه ها نیز احتمالا بین ۴۰ تا ۵۰ هزار سال پیش استفاده شده است. انسان ها از نیزه برای شکار یا دفاع گروهی استفاده می کردند و این کار گروهی با توجه به ویژگی های انسانی (نو آوری و طراحی) بی شک نیازمند سخن گفتن بوده است.

از نظر پزشکی، رفتار فرهنگی (زبان، هنر، مذهب،…) به تکامل پوسته مغزی (cerebral cortex) وابسته است. این پوسته مسوول اندیشه های انتزاعی و بیان از طریق زبان است. پوسته مغزی که قشر خاکستری نیز نام دارد، همچنین در حافظه و هوشیاری ما نقش اساسی بازی می کند.

 

سرچشمه: آواهای طبیعت

نظریه ی Ding-Dong

نظریه ی دینگ دانگ، «نام آواها» را سرچشمه ی زبان بشر می داند. «نام آوا» (onomatopoeia)، نامی است که بر اساس آوای جسم مورد نظر انتخاب شده است. برای مثال در زبان فارسی، «شارش» و «شاریدن» در فیزیک، «شُرنا»، «شُریدن» و «شُرشُر کردن» در زبان عمومی، همگی از صدای مربوط به جریان آب یا اشیای سیال گرفته شده و هم ریشه اند. وز وز کردن، بَ بَ کردن، و… هم از همین دسته اند.

 

این نظریه نمی تواند پیدایش واژگانی چون «سخره»، «دریا»، «مادر»، «پدر»، و نیز واژگان انتزاعی در زبان را توضیح دهد و در نتیجه مورد پذیرش همگان نیست.

 

نظریه ی Bow-Bow

این دیدگاه در در ارتباط نزدیک با نظریه ی دینگ دانگ و البته محدودتر از آن است  و سرچشمه ی زبان ها را تقلید از «نام آوا»های حیوانات می داند. بدیهی است که این نظریه از دیدگاه پیشین هم کم اعتبارتر است.

 

نظریه ی Pooh-Pooh

بر اساس این نظریه، نخستین واژگان همه ی زبان ها، کلمه هایی برخاسته از آواهای مربوط به احساسات انسان بوده است. هواداران این دیدگاه، بر این باورند که آواهایی همچون ناله ی ناشی از درد، خنده ی ناشی از شادی، گریه ی ناشی از غم و… تکامل یافته و واژگان در زبان را بوجود آورده اند.

 

نظریه ی Ta-Ta

«چارلز داروین» معتقد است زبان انسان، تقلیدی گویشی از ایما و اشاره هایی است که پیش از پیدایش زبان گفتاری در میان انسان وجود داشته است. برخی پژوهش ها هم این نظریه را تایید می کند، اما اشکال اینجاست که:

۱)    این دیدگاه، زمانی قابل پذیرش است که بپذیریم پیش از پیدایش زبان، انسان ها از زبان بسیار پیشرفته ی ایما و اشاره بهره مند بودند.

۲)     استفاده از این زبان تنها در روز ممکن بود و انسان ها یا نباید در شب با یکدیگر ارتباط می داشتند و یا باید برای سخن گفتن حتما آتش روشن می کردند.

 

نظریه ی Uh-Oh

«آ-او» آوایی است که انگلیسی زبانان در هنگام بروز خطر یا اشتباه بر زبان می آورند. نظریه ی یادشده این دیدگاه را مطرح می کند که نخستین واژگان در زبان ها، با نمادهایی برای هشدار آغاز شده است: هشدارهایی در مورد نزدیکی حیوان وحشی، خطر، مالکیت خصوصی، و…

اما این نظریه، همچنان نمی تواند وجود واژگان انتزاعی در زبان را توضیح دهد.

 

نظریه ی Yo-He-Ho

طبق این نظریه، زبان در آغاز با نواها و آوازهای دست جمعی در هنگام کار بوجود آمده است.

البته توضیح ایجاد ارتباط میان معنا و آواز دست جمعی انسان های نخستین دشوار است. همچنین به نظر می رسد که آواز دست جمعی کارگران، بیشتر، می تواند آغاز پدیده ی شعر در زبان باشد و نه خود زبان.

 

نظریه ی Watch the Birdie

در زبان انگلیسی، وقتی می خواهید کسی را سر کار بگذارید یا کاری کنید که از دید وی مخفی باشد، از این عبارت انگلیسی، یعنی «جوجو رو نگاه کن» استفاده می کنید. E. H. Sturtevant، رفتارشناس و روانشناس معروف، معتقد است که گسترش و پیچیده شدن زبان انسان ها، ناشی از تمایل به فریب دادن دیگران و استفاده از زبان بعنوان ابزاری قوی برای دروغ گفتن بوده است.

این نظریه برای نگارنده ی دنبلید به هیچ روی قابل قبول نیست! پذیرش این دیدگاه تنها زمانی ممکن است که اثبات کنیم نیاز به دروغ گفتن در انسان، بیش از سایر نیازهای او است.

 

نظریه ی زیست-شیمیایی

بر پایه ی دیدگاه پیروان این نظریه، سخن گفتن در انسان، ناشی از «قارچ های روان گردان» بوده است. تحلیل پیروان این نظریه چنین است: یکی از آثار سرمستی تریپتامین، حالتی است که آنرا «گلاسولالیا» است. گلاسولالیا، یعنی سخنان نامفهوم و ابداعی، معمولا ناشی از خواب واره (خلسه) یا شیزوفرنی است. تریپتامین هم آمینه ای است که از تجزیه ی تریپتوفان (نوعی اسید آمینه) بوجود می آید.

باورمندان به این دیدگاه اینچنین استدلال می کنند که با خشک شدن تدریجی آفریقا (محل زندگی انسان های نخستین)،  بشر از جنگل وارد دشت و مرتع شد که محل زندگی حیوانات گیاه خوار بود. سپس به قارچ های حاوی تریپتامین که روی پشگل این نوع حیوانات می روید بعنوان یک منبع غذایی علاقمند شد و استفاده ی مداوم از این منبع غذایی، منجر به تحریک او برای سخن گفتن شد.